گزارش تاریخ| هولوکاست ۱۰ میلیونی در ایران با قحطی و پاندمیِ آنفلوآنزا
تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۹۸۶۰۰۰
نوامبر سال ۱۹۱۸ پایان جنگ جهانی اول بهوسیله سفارتخانههای انگلیس، فرانسه، شوروی و آمریکا در تهران اعلام شد. جنگی که ۵۱ ماه در قلب اروپا جریان داشت اما بیشترین خسارت آن را ایران متحمل شد. - اخبار سیاسی -
گروه تاریخ خبرگزاری تسنیم- ماه نوامبر 102 سال پیش (1918) نیروهای متفقین با امپراتوری آلمان پیمان آتشبس امضا کردند و جنگ بزرگ اول جهانی با شکست آلمان به پایان رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اغراق نیست اگر بگوییم ایران در این جنگ بیشترین خسارات مادی و جانی را متحمل شد. امری که به نسل کشی شباهت داشت و جمعیت ایران را نصف کرد! در ادامه این گزارش و در ایام سالگرد پایان جنگ جهانی اول نگاهی به تاریخچه و علل و زمینههای این نسلکشی در ایران میاندازیم.
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
** ایران چگونه اشغال شد؟
جنگ جهانی اول هشت روز پس از تاجگذاری احمد شاه قاجار با قتل ولیعهد اتریش در سارایوو آغاز شد. نخستوزیر وقت ایران مستوفیالممالک بلافاصله پس از آغاز جنگ، بیطرفی کامل خود را اعلام کرد اما ضعف دولت مرکزی ایران بهحدی بود که طرفین درگیر جنگ از جمله روسها و انگلیسیها از شمال و جنوب به خاک ایران تجاوز کردند و توجهی به اظهارنظر دولت ایران نکردند.
روسهای تزاری به فرماندهی ژنرال «باراتف» از بندر انزلی تا اصفهان پیش آمدند و انگلیسیها نیز که در جنوب ایران و خلیج فارس از گذشته پایگاه داشتند، وارد خاک ایران شدند. غرب ایران نیز مورد تاخت و تاز عثمانیها که جبهه مقابل روس و انگلیس و متحد آلمان بود مورد حمله قرار گرفت و عثمانیها با حمایت آلمان از مرزهای غرب کشور تا مرکز همدان پیش آمدند.
بهرغم اینکه ایران از کانون جنگ یعنی اروپا فاصله داشت و اعلام بیطرفی کرده بود اما یکی از میادین اصلی جنگ بود. نابسمانی اقتصادی، ضعف قوای نظامی و وابستگی سران دربار قاجار به روس و انگلیس مجموعاً مصیبتهایی بود که دود آن به چشم مردم رفت که در ادامه به آن اشاره میشود.
دولت موقت ملی که به ریاست مافی و عضویت آیتالله مدرس در کرمانشاه تشکیل شد
پیشروی قوای روسیه و انگلستان به سمت تهران موجب شد تا برخی سیاستمداران به اصفهان کوچ کنند و از اصفهان به کرمانشاه بروند و دولت موقت ملی را تشکیل دهند که آیتالله مدرس یکی از اعضای آن بود. ریاست این حکومت انتقالی که نظامالسلطنه مافی بود مورد حمایت مراجع نجف قرار گرفت و تلاش کرد با اشغالگری بیگانگان مقابله کند.
قوای روسیه تزاری شهرهای تبریز، ارومیه، همدان، قزوین، زنجان و کرمانشاه را تا سال 1294 در تصرف خود داشت و با بیرون کردن عثمانیها از مناطق اشغالشده خود جای عثمانی را پر کردند.
پیشروی دو کشور به خاک ایران ادامه داشت تا اینکه در اکتبر 1917 (دیماه 1296) امپراتوری تزاری فروپاشید و حکومت شوروی جایگزین آن شد. در این زمان بخش مهمی از غرب ایران در اشغال امپراتوری عثمانی بود و در جنوب نیروی «تفنگداران جنوب» (پلیس جنوب) که انگلیسیها به وجود آورده بودند فرمانروایی میکردند.
بحران مالی، گرسنگی و قحطی موجب شد تا دولتهای منصوب احمدشاه قاجار یکی پس از دیگری استعفا دهند و تاب مقاومت نداشته باشند. 25 دی ماه 1296 عینالدوله از سمت صدراعظمی استعفا داد و حسن مستوفیالممالک به جانشینی وی تعیین شد. مشکلات داخلی ادامه داشت ولی در این دوره با امضای قراردادی میان شوروی و آلمان (قرارداد برِسْت لیتُوْسک) روسها مکلف به بیرون بردن نیروهای خود از ایران شدند.
مستوفیالممالک نیز در برابر مشکلات داخلی تاب مقاومت نیاورد و روز هشتم اردیبهشت 1297 از ریاست دولت کنارهگیری کرد. احمد شاه نجفقلی خان صمصامالسلطنه را به جانشینی وی منصوب کرد ولی دو ماه بعد با مخالفت شدید مردم و بسته شدن بازار و دکاکین برکنار شد و احمد شاه مجدداً وثوقالدوله را منصوب کرد.
با روی کار آمدن وثوقالدوله، روسها خاک ایران را ترک کردند. در دوران نخستوزیری وثوقالدوله، جنگ جهانی اول با شکست متحدین (عثمانی، ایتالیا و آلمان) پایان یافت و نیروهای عثمانی نیز تا پایان سال 1918 ایران را تخلیه کردند. خالی شدن میدان نبرد از روسها و عثمانیها، با تقویت نیروهای انگلیسی در ایران و گسترش دامنه عملیات آنها تا شمال کشور همراه بود.
انگلیسیها تلاش کردند پا جا پای روسها در شمال ایران بگذارند و پایگاههایی در بندرانزلی و کراسنووُدسک ایجاد شد و ادوات نظامی از راه بغداد و باتومی به دریای مازندران منتقل کردند.
نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار میکردند و این خود موجب به وجود آمدن قحطی در ایران شد.
** قحطی چگونه پدید آمد؟
حکومت مرکزی صرفنظر از معضلات سیاسی، با بحرانهای متعددی در ابعاد اقتصادی نیز مواجه بود و به دلایل گوناگون از جمله دخالت بیگانگان، درگیریهای سیاسی جناحهای حاکم، بیلیاقتی و فساد جمعی از دولتمردان، فقر و محرومیت تودههای مردم که به طرز اعجابانگیری رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پیچیدهتر کرده بود.
نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار میکردند. عجیبتر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد.
سربازان انگلیسی علاوه بر این به دلیل عدم رعایت بهداشت موجب شیوع بیماریهایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران شدند که به دلیل قحطی و عدم توانایی مردم برای مقاومت در برابر بیماریها، مبتلایان جان خود را از دست میدادند.
جان لارنس کالدول وزیر مختار آمریکا در ایران در این رابطه نوشته است: «کمبود مواد غذایی به ویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران به ویژه مناطق شمالی، حاشیهای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد. حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود در چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوهجات حقیقتاً هشداردهنده است و همین اتفاقها هم افتاد.»
جعفر شهری باف، نویسنده و پژوهشگر ایرانی نیز که در زمان وقوع این فاجعه، دوران کودکی را میگذرانده، نوشته است: «در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزموار روی هم انباشته شده، کفن و دفن آنها میسر نمیگردید و قیمت گندم از خرواری 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آنها حاضر به فروش نمیشدند!»
ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشتهها بین 10 تا 25 درصد مردم ایران یعنی 900 هزار تا دو و نیم میلیون نفر بهدلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرو رفتند.
** آنفلونزای اسپانیایی؛ قاتل یک میلیون ایرانی
در پایان جنگ جهانی اول بیماری واگیرداری با نام ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی که مردم آن را زکام فرنگی نام نهاده بودند در کشور شیوع پیدا کرد.
ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشتهها بین 10 تا 25 درصد مردم ایران یعنی 900 هزار تا دو و نیم میلیون نفر بهدلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرو رفتند. آنفلوآنزای اسپانیایی که ویروسی همهگیر در جهان (دنیاگیر) بود، بهنسبت دیگر کشورها، تلفات بسیاری از ایران گرفت.
در شهر شیراز در مدت یک ماه، یکپنجم مردم شهر کشته شدند. آنفلوآنزای اسپانیایی همچنین با وزش بادی بهیکباره وارد تهران شد و چهره شهر را تیره و تار کرد.
آنفلوآنزای اسپانیایی را نظامیان خارجی وارد ایران کردند. اگرچه نام آن اسپانیایی است، اما منشأ آن اسپانیا نیست و بسیاری محل تولد آن را آمریکا میدانند. اسپانیا در جنگ جهانی اول شرکت نداشت و ضرورت شفافیت و اطلاعرسانی در خصوص آنفلوآنزای جدید را درک کرد و مردم را نسبت به وجود چنین ویروسی آگاه ساخت، از این رو ویروس زاییده جنگ جهانی اول، آنفلوآنزای اسپانیایی در جهان نام گرفت.
گفته میشود یک سوم مردم جهان (حدود 500 میلیون نفر) به ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی دچار شدند که از این تعداد بین 17 تا 50 میلیون نفر جان خود را از دست دادند. بیشترین تلفات در کشورهای جهان سوم بود که ایران در این بین تلفات بسیار زیادی داشت. تلفات آنفلوآنزای اسپانیایی در جهان معادل تلفات جنگ جهانی اول بود.
در جریان جنگ جهانی اول، نیروهای انگلیسی، روسی و عثمانی از چهار مسیر و در چهار مرحله این ویروس را وارد کشور کردند. روسها از شمالشرق و شمالغرب کشور، این ویروس را وارد ایران کردند که البته همهگیری آن محدود و کوچک بود. نیروهای امپراتوری روسیه این ویروس را از نیروهای آمریکایی گرفته بودند و در شهرها و روستاهای مشهد و بندرانزلی شیوع پیدا کرد.
نیروهای عثمانی نیز از غرب کشور و از طریق جنگزدگان آشوری و ارمنی ویروس را وارد ایران کردند. اما موج اصلی و بزرگ این بیماری توسط نیروهای انگلیسی و نیروهای نظامی هندی وابسته به انگلیس از جنوب کشور وارد ایران شد و شهرهای جنوبی ایران از جمله بندرعباس، بوشهر و شیراز آلوده شد. هندیهای بسیاری نیز بر اثر ابتلا به این بیماری در ایران کشته شدند. نیروهای نظامی انگلیس هم مبتلا به این ویروس شدند، اما آنها مواد غذایی، غلات و نیازهای مردم را به غارت برده بودند و از تجهیزات درمانی برخوردار بودند و از این رو تلفات چندانی ندادند و از خطر آنفلوآنزای اسپانیایی در امان ماندند.
درباره میزان دقیق کشتههای جنگ جهانی اول در ایران آمار دقیقی در دست نیست اما این رقم بهحدی هست که بتوان عنوان نسلکشی بر آن گذاشت. یکی از آثار مفید در این زمینه، کتاب "قحطی بزرگ" نوشته محمدقلی مجد است.
** میزان جمعیت ایران و کشتهها
درباره میزان دقیق کشتههای جنگ جهانی اول در ایران آمار دقیقی در دست نیست اما این رقم بهحدی هست که بتوان عنوان نسلکشی بر آن گذاشت. یکی از آثار مفید در این زمینه، کتاب "قحطی بزرگ" نوشته محمدقلی مجد است. آقای مجد یکی از پژوهشگران تاریخ معاصر ساکن آمریکاست که با بررسی اسناد منتشر شده، از قتل عام 8 تا 10 میلیون ایرانی بین سالهای 1917 تا 1919 خبر میدهد؛ چیزی حدود 40 درصد از جمعیت حدوداً 20 میلیونی ایران در آن زمان!
از آنجا که نسلکشی اروپاییها بویژه انگلستان لکه ننگی بر دامن این کشورهاست، در سالهای اخیر تلاش کردند آمار واقعی قتلعام را از تخمین 8 تا 10 میلیونی به 1 الی 2 میلیون تقلیل دهند. برای مثال شبکه یورونیوز سال گذشته در گزارشی به نقل از تورج اتابکی، استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند، درباره صحت ادعای مرگ حداقل 8 میلیون ایرانی در جریان جنگ جهانی اول، گفت: «تا پیش از محمدقلی مجد هیچ مورخی مدعی نشده بود جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول 20 میلیون نفر بوده و نیمی یا کمی کمتر از این 20 میلیون نفر از بین رفته است... منابع آقای محمدقلی مجد منحصر است به آرشیو واشنگتن. در صورتی که ما باید همه روایتها را در نظر بگیریم. اسناد انگلیسیها و آمریکاییها و روسها را در کنار اسناد داخلی مد نظر قرار دهیم و نهایتاً روایتی بدست دهیم که یکسویه و تکمنبعی نباشد.... تخمین جمعیت به شیوه علمی، بر اساس تمام گزارشها و احصائیههای پراکنده درباره جمعیت ایران در طول جنگ جهانی اول و نیز گزارشهای قبل از جنگ، نشان میدهد که جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول حدود 10 میلیون نفر بوده است.»
مجد در کتابش به این ادعا که پیش از آن هم توسط انگلیسیها و روسها مطرح شده، پاسخ داده است: «برخلاف ادعاهای برخی نویسندگان روس در قبل از جنگ جهانی اول و نیز برخی آثار انگلیسی در دهههای 1960 و 1970 مبنی بر اینکه جمعیت ایران تنها 10 میلیون نفر بوده، جمعیت واقعی ایران در 1914 دست کم 20 میلیون نفر بوده است، اما تا 1919 به 11 میلیون نفر کاهش یافته است.»
او در بخش دیگری از این کتاب در توضیحات بیشتر مبنی بر نامعتبر بودن اسناد انگلیسی و روسی که اتابکی از آنها سخن میگوید، نوشته است: «پیش از جنگ جهانی اول، برای مقامهای آمریکایی در ایران روشن بود که روسها و انگلیسیها آشکارا تلاش میکردند تا جمعیت ایران را خلاف واقع و کمتر از آن چه که بود ارایه کنند. مورگان شوستر مدیرکل مالیه ایران، درباره جمعیت ایران در آغاز قرن بیستم چنین اظهار میکند: «درباره جمعیت ایران به شکلی منحصر به فرد، خلاف واقع اظهار نظر شده است؛ به نظر میرسد این به اصطلاح سرشماری شصت سال پیش اساس آماری است که در برخی کتب ارائه شده و عموماً هم از سوی خارجیان پذیرفته شده است. واقع ان است که از آن موقع تاکنون هیچ سرشماریای انجام نشده است. اما اروپاییانی که با اوضاع آشنایی دارند تخمین میزنند کل جمعیت حدود 13 میلیون تا 15 میلیون نفر باشد. جمعیت تهران طی چهل سال گذشته از 100 هزار به 350 هزار نفر افزایش یافته است.» از روی نتایج انتخابات تهران در پاییز 1917 میتوان نشان داد، اعداد ارائه شد شوستر درباره جمعیت تهران درست است. در انتخابات دوره چهارم مجلس در تهران در 1917، 75 هزار رای در تهران و روستاهای اطراف اخذ شده است.»
مجد در کتاب قحطی بزرگ به نوشته راسل نیز اشاره کرده است که عنوان کرده: «ایران به وسعت اتریش، آلمان و فرانسه و جمعیت آن، 20 میلیون نفر است.» او در کتابش به طور مفصل به آمار و ارقام ارائه شده توسط انگلیسیها و روسها پرداخته و با استناد به برخی آمار و گفتهها، آن آمار و ارقام را خلاف واقع دانسته است.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: اخبار انگلیس اخبار انگلیس ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی میلیون نفر بوده جمعیت ایران جنگ جهانی اول درباره جمعیت مردم ایران انگلیسی ها وارد ایران خاک ایران عثمانی ها ایران شد نسل کشی روس ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۹۸۶۰۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک جنگ سرد جدید؟ جنگ جهانی سوم؟ / چگونه می توانیم در این «عصر سردرگمی» حرکت کنیم؟
فرارو- تیموتی گارتون اش، مورخ، نویسنده و مفسر بریتانیایی است. او استاد مطالعات اروپایی در دانشگاه آکسفورد است. بخش عمدهای از آثار "تیموتی گارتون اش" مربوط به اواخر تاریخ مدرن و معاصر اروپای مرکزی و شرقی بوده است. او در مورد رژیمهای کمونیستی سابق آن منطقه، تجربه آنها با پلیس مخفی، انقلابها در سال ۱۹۸۹ میلادی و تبدیل دولتهای بلوک شرق سابق به کشورهای عضو اتحادیه اروپا مطالبی را نوشته است. "تیموتی گارتون اش" نقش اروپا و چالش ترکیب آزادی و تنوع را به ویژه در رابطه با گفتار آزاد مورد بررسی قرار داده است. کتابهای متعددی از او به زبان فارسی ترجمه و چاپ شده اند از جمله کتاب "ما مردم" با ترجمه "فروغ پوریاوری" توسط "نشر ثالث" و "پرونده" با ترجمه "صبا نوروزی" توسط "نشر کتاب پارسه".
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، در دوره کنونی چند بحرانی سیارهای ما سعی میکنیم با نگاه به گذشته به اهداف خود دست یابیم. آیا آن طور که گرابین نیبلت، رئیس سابق اندیشکده چتم هاوس در کتاب تازه اش اشاره میکند ما احتمالا در جنگ سرد تازهای قرار داریم؟ آیا این وضعیت همان گونه که "نایل فرگوسن" مورخ استدلال کرده ما را به آستانه جنگ جهانی سوم سوق خواهد داد؟ یا آن گونه که من گاهی اوقات به آن اشاره کرده ام آیا جهان در حال اغاز وضعیتی شبیه به اروپای اواخر قرن نوزدهم متشکل از امپراتوریهای رقیب و قدرتهای بزرگ است؟
راه دیگری برای تلاش به منظور قرار دادن دردسرهای مان در شکل تاریخی قابل درک آن است که آنها را به مثابه "عصر ... " نامگذاری کنیم و واژگانی که جای آن سه نقطه را میگیرند نشان دهنده موازی بودن شرایط یا تضاد شدید وضعیت فعلی با عصر پیشین باشند. از این روست که "فرید زکریا" استاد روابط خارجی و مفسر در شبکه خبری "سی ان ان" در تازهترین کتاب خود اشاره میکند ما در "عصر جدیدی از انقلاب ها" قرار داریم بدان معنا که میتوانیم چیزهایی از انقلابهای فرانسه، صنعتی و آمریکا بیاموزیم یا آن گونه که "گیدئون راچمن" مفسر حوزه روابط خارجی در "فایننشال تایمز" میگوید در عصر "مرد قوی" به سر میبریم؟ "مارک لئونارد" رئیس شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا میگوید: "نه، عصر فعلی "عصر فقدان صلح" است، زیرا ارتباط باعث بروز تعارض میشود".
با این وجود، اگر بخواهیم درباره عصر حاضر صحبت کنیم مطمئنا میتوان گفت "عصر هوش مصنوعی" است اصطلاحی که عنوان کتابی است که توسط "هنری کیسینجر" خبره عرصه روابط خارجی نوشته شده بود یا شاید بتوان گفت عصر حاضر همان گونه که "برونو ماکائس" ستون نویس حوزه روابط بین الملل در شماره اخیر نشریه "نیواستیتسمن" استدلال کرده "عصر خطر" است. اگر عنوان "عصر .. " را در کادر جستجو در وب سایت نشریه "فارن افرز" تایپ کنید دسته دیگری از عناوین رقیب عناوین پیشتر ذکر شده را مشاهده خواهید کرد از جمله "عصر بی اخلاقی"، "عصر ناامنی انرژی"، "عصر معافیت از مجازات"، "عصر نخست امریکا" "عصر فاجعه آب و هوایی" و موارد دیگر.
شاید این صرفا "عصر هیاهو" باشد که در آن ناشران کتاب و ویراستاران رسانهها و نویسندگان را بی وقفه به سمت اطلاق عناوین و پسوندهای بزرگ و ساده انگارانه سوق میدهد تا باعث افزایش فروش کتب و یا افزایش امار مخاطب و بازدید کننده یک مقاله در بازار شلوغ ایدهها شود.
با این وجود، جدای از شوخی بسیار مهم است که سعی کنیم از تاریخ درس بیاموزیم چرا که ما قطعا چیزی جز گذشته نداریم. ترفند لازم برای این کار آن است که بدانید چگونه گذشته را بخوانید. ابتدا باید ترکیبی از قدیمی و جدید و مشابه و متفاوت را شناسایی کنید. همان طور که "آنتونی بلینکن" وزیر امور خارجه ایالات متحده در سفر اخیر خود به پکن اظهار داشت رابطه بین ایالات متحده و چین تنها دو ابر قدرت فعلی جهان به وضوح یکی از "پرپیامدترین روابط جهان" است. همانند دوران جنگ سرد، آن دو ابرقدرت در یک رقابت استراتژیک جهانی، چند بعدی، متمایل به رنگ و بوی ایدئولوژیک و بلند مدت هستند.
با این وجود، همان گونه که نیبلت در ابتدای کتاب اش به درستی بیان میکند: "جنگ سرد جدید هیچ شباهتی به جنگ سرد پیشین نخواهد داشت". او دو تفاوت بزرگ را در این باره مشخص میسازد: درجه یکپارچگی اقتصادی بین دو کشور به قدری افزایش یافته که باعث شده کارشناسان درباره "شیمی روابط" صحبت کنند. همزمان یک واقعیت که شاید از شدت رقابت دوگانه بکاهد آن است که بسیاری از قدرتهای بزرگ و متوسط دیگر مانند روسیه، هند، ژاپن، ترکیه، عربستان سعودی و برزیل نیز وجود دارند.
نکته نخست به وضوح قابل توجه است، اما لزوما از داغ شدن جنگ سرد جلوگیری نخواهد کرد. "نورمن آنجل" روزنامه نگار درست چند سال پیش از آغاز جنگ جهانی اول کتابی تاثیرگذار تحت عنوان "توهم بزرگ" را نوشته بود. او استدلال کرد که درجه وابستگی متقابل اقتصادی بین قدرتهای بزرگ اروپایی بدان معناست که احتمال وقوع یک جنگ بزرگ بین دولتی بسیار بعید به نظر میرسد و در صورت وقوع نیز نمیتواند طولانی مدت باشد. با این وجود، آن چه در عمل رخ داد آن بود که فرضیه شخص آنجل به توهم بزرگ تبدیل شد!
تفاوت دوم ذکر شده توسط نیبلت به نظر من قانع کننده است. گاهی اوقات قدرتهای دیگر که از آنها تحت عنوان "غیر متعهدهای نوین" یاد میشود اصطلاح دیگری که بخش نخست آن برگرفته از دوره جنگ سرد است بسیار قدرتمندتر و ثروتمندتر از کشورهای غیر متعهد پیش از سال ۱۹۸۹ میلادی هستند. همان گونه که در مورد جنگ اوکراین مشاهده میکنیم روابط روسیه با کشورهایی مانند چین و هند به اقتصاد روسیه این امکان را میدهد تا از فشار تحمیل شده از سوی غرب جان سالم به در ببرد.
در تلاشی دیگر برای اطلاق یک برچسب کلی به "عصر سردرگمی" فعلی "ایوان کراستف" پژوهشگر علوم سیاسی، مارک لئونارد و من اشاره کرده ایم که عصر حاضر "عصر اتحادهای معامله ای" ست بدان معنا که در آن قدرتهای بزرگ و متوسط غیر غربی اتحادهای معاملهای برقرار میکنند و گاهی در همسویی همزمان با شرکای مختلف در ابعاد مختلف قدرت پیدا میکنند. برای مثال، آنان رابطه اقتصادی عمده با چین و یک رابطه امنیتی با ایالات متحده را با یکدیگر ترکیب میکنند.
تحلیل ما در تضاد با تحلیل مبتنی بر طرح ایده "محور اقتدارگرایی" متشکل از روسیه، چین و کره شمالی است. آنجا واژه "محور" به چیزی شبیه اتحاد زمان جنگ اشاره دارد به چیزی شبیه "محور شرارت" مطرح شده از سوی "جورج دابلیو بوشگ رئیس جمهور اسبق ایالات متحده و هم چنین تداعی گر "نیروهای محور" یا "متحدین" متشکل از آلمان نازی، ایتالیای فاشیست و ژاپن امپراتوری در جنگ جهانی دوم میباشد. فرگوسن در اوایل سال جاری در "دیلی میل" نوشته بود: "و اکنون مشابه دهه ۱۹۳۰ میلادی یک محور اقتدارگرای تهدیدآمیز پدید آمده است".
یادگیری از گذشته هم چنین شامل دیدن تعامل بین ساختارها و فرآیندهای عمیق از یک سو و اراده جمعی و رهبری فردی از سوی دیگر است.
عصر ما نمونههای مهمی از هر دو نوع نیروی تاریخی را ارائه میدهد. روشی که در آن انباشت اثرات ناخواسته فعالیتهای انسانی به طور خطرناکی محیط طبیعی ما را متحول میکند از طریق گرمایش جهانی، کاهش تنوع زیستی و کمبود منابع یکی از این تغییرات ساختاری عمیق است. از این روست که اصطلاح "عصر آنتروپوسن"* مطرح میشود.
توسعه شتابان فناوری از جمله هوش مصنوعی یکی دیگر از تغییرات ساختاری است. کیسینجر استدلال کرد که کاربردهای نظامی غیرقابل پیش بینی ذاتی هوش مصنوعی ممکن است در نهایت حتی حداقل ثبات استراتژیک بازدارندگی هستهای بین ایالات متحده، چین و روسیه را نیز تضعیف کند. اگر نسبت به این موضع تردید دارید که احتمالات و انتخابهای فردی انسان نیز اهمیت دارند.
اکنون به آخرین و مهمترین نکته میرسم. ناهنجاری تفسیریای که من شناسایی کردم خود نشانه این واقعیت است که ما در دوره جدیدی از تاریخ اروپا و جهان قرار داریم که همه به دنبال عوامل جدید هستند. پس از جنگ (پس از ۱۹۴۵) دوره به اصطلاح "پسا دیوار" دنبال شد، اما آن دوره صرفا از ۹ نوامبر ۱۹۸۹ (سقوط دیوار برلین) تا ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ (حمله روسیه به اوکراین) به طول انجامید.
در تاریخ همانند داستان عاشقانه "آغاز" اهمیت دارد. آن چه در پنج سال پس از ۱۹۴۵ میلادی رخ داد نظم بین المللی را برای چهار دهه پس از آن شکل داد و از برخی جنبهها نهادهایی را به وجود آورد که تا به امروز پابرچا هستند از جمله سازمان ملل متحد. بنابراین، کاری که ما اکنون انجام میدهیم برای مثال در مورد حمایت از اوکراین برای برنده شدن در جنگ و یا در مقابل سناریوی اجازه دادن به شکست خوردن اوکراین در جنگ در تعیین ویژگی و کاراکتر دوره جدید از اهمیت شایان توجهی برخوردار خواهد بود. مهمترین درس تاریخ آن است که ساختن آن برعهده ماست.
*عصر "آنتروپوسن" یک واحد غیر رسمی زمان در حوزه زمین شناسی است که برای توصیف آخرین دوره در تاریخ زمین مورد استفاده قرار میگیرد. این مفهوم به معنای زمانی است که فعالیتهای انسان تغییرات قابل توجهی بر آب، هوا و اکوسیستم سیاره وارد میسازد.